کد مطلب:129723 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:131

آخرین وداع
عـلامـه مـجـلسـی در كـتـاب جـلاء العـیـون مـی نـویـسـد: «آنـگـاه بـرای بـار دوم بـا اهل بیتش وداع كرد و آنان را به صبر دعوت فرمود و وعده ثواب و پاداش داد و فرمود تا روپـوشـهـای بـلنـدشـان را بـپـوشند و خطاب به آنان فرمود: آماده گرفتاری باشید و بدانید كه خدای متعال حافظ و پشتیبان شما است. او شما را از شر دشمنان نجات خواهد داد و پایان كار شم را به خیر


خواهد گردانید و دشمنان شما را به انواع عذابها گرفتار خـواهـد سـاخـت؛ و در بـرابـر ایـن گـرفـتـاری، انـواع نعمتها و كرامتها را به شما خواهد بـخـشـیـد. پـس شـكـوه مـكـنـیـد و چـیـزی را كـه از شـأن شـمـا بـكـاهـد بـر زبـان میاورید!» [1] .

مرحوم مقرم می نویسد: «اگر گفته شود كه این سخت ترین وضعیتی بود كه سیدالشهدا در ایـن روز گرفتار آن شد، سخنی دور از حقیقت نگفته ایم. بانوان حرم پیامبر می دیدند كـه سـتـون خـیـمـه هـا، حـصـار حـمـایـت و حـامـی عزت و جایگاه شرافتشان آهنگ سفری بی بـازگـشـت را دارد. آنـان نمی دانستند كه پس از او در برابر شرارت دشمن به چه كسی پـنـاه بـبـرند و پس از فقدان او چه كسی آنان را تسلّی بخشد از این رو سرآسیمه همانند افـراد مـصیبت زده از كوچك و بزرگ دورش را گرفتند و به او چسبیدند: كودكی درخواست امنیت می كرد و دیگری طلب آب می نمود!

در این حال سرور غیرتمندان و الگوی دلسوزی و مهربانی، هنگام نگریستن به امانتهای نـبوت و آزادگان خاندان عصمت و طهارت چه حالی دارد؟ اینان كسانی بودند كه جز پرده عـزت و حـجـاب جـلال نـدیده بودند؟ اینك چگونه باید در آن بیابان خشك با گریه های حزن انگیز و ناله هایی كه دل سنگ را می شكافت و اشكهایی كه از دلهای سوزان بر می آمـد، بـایـد راه مـی پـیمودند؟ اگر می گریختند، از ترس غارت شدن و كتك خوردن بود. آنـان هـیـچ پـشـتـیـبـانـی نـداشـتـنـد، مـگـر امـامـی كـه خـسـتـگـی او را از پـای در آورده بود!» [2] .


[1] جلاء العيون، ص 201 و به نقل از آن نفس المهموم، ص 355.

[2] مقتل الحسين (ع)، مقرّم، ص 276.